Description
داستان دوران یزدجرد نرم، هرمز بن یزدجرد، پیروز بن یزدجرد، بلاش بن پیروز و قباد بن فیروز گفته می شود.
پیروز بن یزدجرد چهل سال حکومت کرد و در نهایت به مکر در جنگ کشته شد. در دوران او قحطی ای آمد که هفت سال طول کشید. او خراج از مردم برداشت و مالهای بسیار بذل کرد تا مردم در امان مانند. عمارتهای فراوان از او مانده است از جمله پنجاه فرسنگ دیوار به خجند میان ایران و توران.
در دوران قباد مزدک پیدا شد و گفت "این بنی آدم همه از یک پدر و از یک مادرند و مال جهان میان ایشان میراث است اما به فضل قوت و ظلم قومی برمیدارند و دیگران را محروم می گذارند" و "ازین گونه بدعتی نهاد و زنان مردم را و فرزندان ایشانرا مباح کرد بر یکدیگر."
قباد به مذهب مزدک می گرود و کار او بالا می گیرد. بزرگان قباد را زندانی می کنند و برادرش جاماسب را به تخت می نشانند. قباد به کمک خواهرش از زندان فرار می کند و به سمت چین می رود. در راه دختری از آن اصفهبدی را برای چند روز می گیرد. با کمکی که از ترکان می گیرد، پادشاهی را دوباره بدست می آورد.
پدر زنش می آید و می گوید که پسری از او بدنیا آمده است. نام او انوشیروان است. انوشیروان پسری است دارای همه فضایل. با پدر صحبت می کند و نظر او را از مزدک بر می گرداند. قباد که فضل پسر را می بیند پادشاهی را به انوشیروان می دهد.