داراب نامه- قطعۀ سی و چهارم
Listen now
Description
عبقرهود دختر زندانبان را به پندار اینکه طمروسیه است، به همراه خریطینوس و رسولان کشته و سرشان را بر بالای حصار آویخته است و خود را پادشاه خطرش خوانده است. داراب و هرنقالیس سرهای بریده را می بینند و جامه بر تن می درند. اما هرنقالیس همچنان بر آن است که حصار به دست طمروسیه باز خواهد شد. به داراب می گوید من جامه بر تن دریدم ولی دلم نسوخت. این دختر نمی تواند طمروسیه باشد. طمروسیه بدنبال راهی است که به داراب پیامی برساند. زندانبان ملاحی را از دوستانش به خانه می آورد تا پیام را برای داراب ببرد. این همان ملاح است که طمروسیه را از آب گرفته بود و نجات داده بود. خوان سالار هم که در رهایی طمروسیه شریک بود، همراه اوست. وعده می کنند که پیغام را به داراب برسانند.
More Episodes
شهرهای دیگری از فارس تشریح می شود. در این توضیحات، گاهی اشاره هایی به برخی ویژگیهای اجتماعی و اقتصادی و روشهای انجام کارها می شود. مثلاً نحوۀ تهیۀ نوعی پارچۀ خاص در کازرون شرح داده می شود که کیفیت و رنگ آن به واسطۀ املاح نهری که در کنار کازرون است منحصر به فرد بود. گفته می شود که تجارت جامه هایی...
Published 11/22/24
داراب آماده می شود برای اعلان عمومی پادشاهی اش. تخت را می آرایند و درباریان می آیند و می ایستند و داراب با گرزی گران و طمروسیه پوشیده در چادر بر تخت می نشینند. پیری حکیم از داراب می پرسد که تو کیستی. داراب خود را معرفی می کند. طمروسیه هم چادر بر می دارد و خود را معرفی می کند. درباریان شاد می...
Published 11/17/24
Published 11/17/24