Description
ملاح نامۀ طمروسیه به داراب می برد و او را از زنده بودن طمروسیه آگاه می کند. بعد او را با بیست مرد جنگی به داخل حصار و به نزد طمروسیه می برد.
عبقرهود در خواب می بیند که شرارۀ آتش از دریا برخاست و او را فروگرفت. می داند که جانش در خطر است. ملاح را خبر می کند تا او را بگریزاند. ملاح او را در کشتی می نشاند و داراب را هم در آن کشتی می نشاند. داراب عبقرهود را می گیرد و در بند می کند.
طمروسیه در کوشک می گردد تا از خویشان خبری بیابند. خواهر و مادربزرگش را می یابد و آنها را از آمدن خود و داراب و گرفتار شدن عبقرهود آگاه می کند.
داراب می رود تا تخت شاهی را باز پس بگیرد.