Description
شماره (٠٦٠) - ٠٩ اسفند ماه ١٣٨٩ دفتر اول _ ابیات ٣٥٠٠ تا ٣٥٦٠ آینه تو جست بیرون از غلاف آینه و میزان کجا گوید خلاف؟ آینه و میزان کجا بندد نفس؟ بهر آزار و حیای هیچ کس آینه و میزان محک های سنی گر دو صد سالش تو خدمت میکنی کز برای من بپوشان راستی بر فزون بنما و منما کاستی اوت گوید ریش و سبلت برمخند آینه و میزان، و آنگه ریو و بند؟! هم بغل را، هم دغل را بردرد نی جنون ماند به پیشش، نی خرد چار جوی جنت اندر حکم ماست این نه زور ما، ز فرمان خداست پرسیدن پیغامبر علیه السلام مر زید را امروز چونی و چون برخاستی و جواب گفتن او که اصبحت مومنا یا رسول الله ____________________________________________ کسانی که آینه شده اند، اگر دویست سال هم به آنها خدمت کنی، باز هم حقیقت را می گویند؛ آینه این کار را می کند، ترازو هم همین کار را می کند. از آینه و ترازو می خواهند که این راستی را بپوشان.. !! اگر ازش بخواهی که راستی را کنار بگذارد، و آنچه را من می خواهم بیان کند، او تمسخر می کند.. و می گوید که مگر آینه "مکر و حیله" سرش می شود، و مگر می داند که "بند" چیست؟ مگر "دوستی" می داند؟ عین حقیقت را بیان می کند. کسانی که منافع آنها در تاریکی است، دوست دارند که در تاریکی بمانند، و محیط را هم در تاریکی نگه دارند، و این تنها یک فریب است، و هیچ چیز دیگری نیست. "برگرفته از متن سخنرانی" ♦️ ارجاع به کتاب "کشف الحقایق" .عزیز الدین نسفی (قرن هفتم) "در بیان جوهای بهشت" ♦️ ارجاع به "گلستان سعدی" (قرن هفتم) حوران بهشتی را دوزخ بود اعراف/ از دوزخیان پرس، که اعراف بهشت است