نشست ۱۳۷کارگاه شاهنامه خوانی - پادشاهی هرمز -پیروز
Listen now
Description
برین سان همی خورد شست و سه سالکس اندر زمانه نبودش همالسر سال در پیش او شد دبیرخردمند موبد که بودش وزیرکه شد گنج شاه بزرگان تهیکنون آمدم تا چه فرمان دهیهرانکس که دارد روانش خردبه مال کسان از بنه ننگردچنین پاسخ آورد این خود مسازکه هستیم زین ساختن بی‌نیازجهان را بدان باز هل کافریدسر گردش آفرینش بدیدهمی بگذرد چرخ و یزدان به جایبه نیکی ترا و مرا رهنمایبخفت آن شب و بامداد پگاهبیامد به درگاه بی‌مر سپاهگروهی که بایست کردند گردبر شاه شد پور او یزدگردبه پیش بزرگان بدو داد تاجهمان طوق با افسر و تخت عاجپرستیدن ایزد آمدش رایبینداخت تاج و بپردخت جایگرفتش ز کردار گیتی شتابچو شب تیره شد کرد آهنگ خوابچو بنمود دست آفتاب از نشیبدل موبد شاه شد پر نهیبکه شاه جهان برنخیرد همیمگر از کرانی گریزد همیبیامد به نزد پدر یزدگردچو دیدش کف اندر دهانش فسردورا دید پژمرده رنگ رخانبه دیبای زربفت بر داده جانچنین بود تا بود و این بود روزتو دل را به آز و فزونی مسوزبترسد دل سنگ و آهن ز مرگهم ایدر ترا ساختن نیست برگبی‌آزاری و مردمی بایدتگذشته چو خواهی که نگزایدتهمی نو کنم بخشش و داد اویمبادا که گیرد به بد یاد اویورا دخمه‌ای ساختند شاهوارابا مرگ او خلق شد سوکوارکنون پرسخن مغزم اندیشه کردبگویم جهان جستن یزدگرد --- Send in a voice message: https://podcasters.spotify.com/pod/show/persianliterature/message
More Episodes
چو آگاه شد دختر گژدهم که سالار آن انجمن گشت کم زنی بود برسان گردی سوار همیشه به جنگ اندرون نامدار کجا نام او بود گردآفرید زمانه ز مادر چنین ناورید چنان ننگش آمد ز کار هجیر که شد لاله رنگش به کردار قیر بپوشید درع سواران جنگ نبود اندر آن کار جای درنگ نهان کرد گیسو به زیر زره بزد بر سر...
Published 09/23/24
اگر تندبادی براید ز کنج بخاک افگند نارسیده ترنج ستمکاره خوانیمش ار دادگر هنرمند دانیمش ار بی‌هنر اگر مرگ دادست بیداد چیست ز داد این همه بانگ و فریاد چیست ازین راز جان تو آگاه نیست بدین پرده اندر ترا راه نیست همه تا در آز رفته فراز به کس بر نشد این در راز باز برفتن مگر بهتر آیدش جای چو...
Published 09/23/24