نشست ۱۲۶ شاهنامه خوانی - شاپورشاپوراردشیر نکوکار
Listen now
Description
چو بنشست بر گاه شاه اردشیربیاراست آن تخت شاپور پیرکمر بست و ایرانیان را بخواندبر پایهٔ تخت زرین نشاندچنین گفت کز دور چرخ بلندنخواهم که باشد کسی را گزندجهان گر شود رام با کام منببینند تیزی و آرام منور ایدونک با ما نسازد جهانبسازیم ما با جهان جهانبرادر جهان ویژه ما را سپردازیرا که فرزند او بود خردفرستم روان ورا آفرینکه از بدسگالان بشست او زمینچو شاپور شاپور گردد بلندشود نزد او گاه و تاج ارجمندسپارم بدو گاه و تاج و سپاهکه پیمان چنین کرد شاپور شاهمن این تخت را پایکار وی‌امهمان از پدر یادگار وی‌امشما یکسره داد یاد آوریدبکوشید و آیین و داد آوریدچنان دان که خوردیم و بر ما گذشتچو مردی همه رنج ما باد گشتچو ده سال گیتی همی داشت راستبخورد و ببخشید چیزی که خواستنجست از کسی باژ و ساو و خراجهمی رایگان داشت آن گاه و تاجمر او را نکوکار زان خواندندکه هرکس تن‌آسان ازو ماندندچو شاپور گشت از در تاج و گاهمر او را سپرد آن خجسته کلاهنگشت آن دلاور ز پیمان خویشبه مردی نگه داشت سامان خویش --- Send in a voice message: https://podcasters.spotify.com/pod/show/persianliterature/message
More Episodes
چو آگاه شد دختر گژدهم که سالار آن انجمن گشت کم زنی بود برسان گردی سوار همیشه به جنگ اندرون نامدار کجا نام او بود گردآفرید زمانه ز مادر چنین ناورید چنان ننگش آمد ز کار هجیر که شد لاله رنگش به کردار قیر بپوشید درع سواران جنگ نبود اندر آن کار جای درنگ نهان کرد گیسو به زیر زره بزد بر سر...
Published 09/23/24
اگر تندبادی براید ز کنج بخاک افگند نارسیده ترنج ستمکاره خوانیمش ار دادگر هنرمند دانیمش ار بی‌هنر اگر مرگ دادست بیداد چیست ز داد این همه بانگ و فریاد چیست ازین راز جان تو آگاه نیست بدین پرده اندر ترا راه نیست همه تا در آز رفته فراز به کس بر نشد این در راز باز برفتن مگر بهتر آیدش جای چو...
Published 09/23/24