10-پادشاهی منوچهر -زال ورودابه ۴
Listen now
Description
شاه از زال خواست تا با موبدان به گفتگو بنشیند و شاه خود داور و بینندهٔ این گفتگو باشد. موبدان برای سنجش رای و هوش زال برای او شش چیستان گفتند و از او خواستند تا آن‌ها را پاسخ دهد: ۱- آن دوازده درخت سهی که شاداب و با فرّهی روئیده‌اند و از هر یک از آن درختها، سی شاخ بر زده و در پارسی، هرگز کم و بیش نگردند چیست؟ ۲- آن دو اسب گرانمایهٔ تیز تاز که یکی از آن‌ها سیاه چون دریای قار و دیگری سپید، چون بلور آبدار است؛ و هر دو به شتاب در جنبش‌اند، لیکن هرگز یکدیگر را نمی‌یابند چیست؟ ۳- آن سی سوار که بر شهریار بگذشتند و چون نیک بنگری یکی از آن‌ها کم می‌شود ولی چون آن‌ها را بشماری، باز هم همان سی سوار باشند چیست؟ ۴- آن مرغزار کدام است که آن را پر از سبزه و جویبار بینی، لیک مردی با داس تیز و بزرگی سوی آن مرغزار آید و همهٔ تر و خشکش را با هم بدرود چیست؟ ۵- آن دو سرو که همچون نی از میان دریای آب خیز «مواج» سر برآورده‌اند که مرغی بر آن آشیانه دارد و روز بر یکی از آن‌ها نشیند و شام بر دیگری؛ و چون از یکی از آن‌ها بپرد، برگ آن خشک می‌گردد و هر گاه بر دیگری نشیند، بوی مشک می‌دهد؛ و همیشه یکی از آن دو آبدار و دیگری پژمرده‌است، چیست؟ ۶- بر کوهساری، شارستانی استوار دیدم، لیک مردم از آن شارستان، به بیابان رفته، خارستانی را برگزیده‌اند و در آنجا سرایهایی سر به آسمان برآورده، ساخته‌اند و هیچ یادی از آن شارستان نمی‌کنند. تا این که ناگهان زمین لرزه‌ای خیزد و همهٔ آن بر و بوم را نهان می‌سازد، آن زمان است که دوباره به این شارستان نیازمند می‌گردند. چرا؟ آن شارستان چیست؟
More Episodes
چو آگاه شد دختر گژدهم که سالار آن انجمن گشت کم زنی بود برسان گردی سوار همیشه به جنگ اندرون نامدار کجا نام او بود گردآفرید زمانه ز مادر چنین ناورید چنان ننگش آمد ز کار هجیر که شد لاله رنگش به کردار قیر بپوشید درع سواران جنگ نبود اندر آن کار جای درنگ نهان کرد گیسو به زیر زره بزد بر سر...
Published 09/23/24
اگر تندبادی براید ز کنج بخاک افگند نارسیده ترنج ستمکاره خوانیمش ار دادگر هنرمند دانیمش ار بی‌هنر اگر مرگ دادست بیداد چیست ز داد این همه بانگ و فریاد چیست ازین راز جان تو آگاه نیست بدین پرده اندر ترا راه نیست همه تا در آز رفته فراز به کس بر نشد این در راز باز برفتن مگر بهتر آیدش جای چو...
Published 09/23/24