Description
دکتر آذرخش مکریکمالگرایی ویژگی شخصیتی است که خصوصیات آن، با تلاش فرد برای بیعیبونقص بودن و تنظیم استانداردهایی برای بالاترین سطح عملکرد توصیف میشود و با خود-ارزیابیِ انتقادی و نگرانی در مورد ارزیابی دیگران نیز همراه است.[۱][۲] کمالگرایی در بهترین تعریف آن، یک نوع ویژگی چند بعدی است، به طوری که روانشناسان توافق دارند که بسیاری از جنبههای مثبت و منفی در آن وجود دارد.[۳] در فرم ناسازگار آن، کمالگرایی مردم را به تلاش برای رسیدن به یک ایدهآلِ دست نیافتنی یا اهداف غیر واقعبینانه سوق میدهد، که اغلب منجر به افسردگی و عزت نفس پایین میشود. در مقابل، کمالگرایی سازگار میتواند به افراد برای رسیدن به اهداف خود انگیزه بدهد و باعث شود که این افراد از تلاش خود لذت ببرند. دادههای جدید نشان میدهد که گرایشهای کمال گرایانه، در بین نسلهای اخیر افراد جوان رو به افزایش است.[۴]تعریفکمالگراها، بهطور اجباری و وقفهناپذیر، برای رسیدن به اهداف دست نیافتنی، تلاش و تقلا میکنند و ارزش خود را با میزان بهرهوری و دستاوردهای خود اندازهگیری میکنند.[۵] کسی که خودش را برای رسیدن به اهداف غیر واقعی، تحت فشار قرار میدهد، به ناچار خود را در معرضِ دامِ ناامیدی نیز قرار میدهد. وقتی کمالگراها در رسیدن به استانداردهای خود شکست میخورند، تمایل به انتقاد خشن از خود دارند.نرمال در مقایسه با روانرنجور[ویرایش]دی. ایی. هَمَچِک (به انگلیسی: D. E. Hamachek) در سال ۱۹۷۸ ادعا کرد که دو نوعِ متضاد از کمالگرایی وجود دارد که مردم را در دو گروه کمالگرای بهنجار و کمالگرای روانرنجور طبقهبندی میکند. کمالگراهای نرمال، بیشتر تمایل دارند که بدون لطمه به عزت نفس خود به کمال برسند و در عین حال، از تلاشهایشان لذت هم میبرند. کمالگرایان روانرنجور، مستعد تقلا برای دستیابی به اهداف غیرواقعی هستند و وقتی نمیتوانند به اهداف خود برسند، احساس نارضایتی میکنند. هَمَچِک چندین استراتژی ارائه میدهد که ثابت شده که در کمک به افراد، برای تغییر از رفتار ناسازگار به رفتار سالمتر، مفید هستند.[۶]تحقیقات معاصر از این ایده پشتیبانی میکند که این دو جنبهٔ پایهٔ رفتارِ کمالگرایانه و همچنین ابعاد دیگری، مانند «ناکمالگرایی» (به انگلیسی: nonperfectionism) را میتوان از هم تفکیک کرد.[۷] این ابعاد، با برچسبها و نامهای متفاوتی مورد اشاره قرار گرفتهاند، مانند تلاشِ مثبت و دلمشغولی دربارهٔ ارزشیابی ناسازگار، کمالگرایی فعال و منفعل (غیرفعال)، کمالگرایی مثبت و منفی یا کمالگرایی سازگار و ناساز