سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ۰۵۸
Listen now
Description
«««««می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۰۵۸ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلان سر ارادت ما و آستان حضرت دوست که هر چه بر سر ما می‌رود، ارادت اوست نظير دوست نديدم اگر چه از مه و مهر نهادم آينه‌ها در مقابل رخ دوست صبا ز حال دل تنگ ما چه شرح دهد که چون شکنج ورق‌های غنچه، توبرتوست نه من سبوکش اين دير رندسوزم و بس بسا سرا که در اين کارخانه سنگ و (خاکِ) سبوست مگر تو شانه زدی زلف عنبرافشان را که باد غاليه‌سا گشت و خاک عنبربوست نثار روی تو، هر برگ گل که در چمن است فدای قد تو، هر سروبن که بر لب جوست زبان ناطقه در وصف شوق نالان (ما لال) است چه جای کلک بريده زبان بيهده‌گوست رخ تو در دلم آمد مراد خواهم يافت چرا که حال نکو در قفای فال نکوست نه اين زمان دل حافظ در آتش هوس است که داغدار ازل همچو لاله خودروست Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
More Episodes
«««««🍷می‌بهـا»»»»» ایمیل جهت ارسال جنبش کاهدود [email protected] غزل نمره ۱۳۱ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن بيا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد هلال عيد به دور قدح اشارت کرد ثواب روزه و حج قبول آن کس (یافت) برد که خاک ميکده‌ی عشق را زيارت کرد مُقام اصلی ما گوشه‌ی خرابات است خداش خير دهاد آن که اين...
Published 09/25/24
Published 09/25/24
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۳۰ مفاعیلن مفاعیلن فعولن سحر بلبل حکايت با صبا کرد که عشق روی گل با ما چه‌ها کرد از آن رنگ رخم خون در دل (انداخت) افتاد وز آن (وز این) گلشن به خارم مبتلا کرد غلام همت آن نازنينم که کار خير بی روی و ريا کرد من از بيگانگان ديگر ننالم که با من هر چه کرد آن...
Published 09/24/24