اگر نه باده غم دل ز یاد ما ببرد ۱۲۹
Listen now
Description
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۲۹ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن اگر نه باده غم دل ز ياد ما ببرد نهيب حادثه بنياد ما ز جا ببرد اگر نه عقل به مستی فروکشد لنگر چگونه کشتی از اين ورطه‌ی بلا ببرد؟ طبيب عشق منم باده (خور) ده که اين معجون فراغت آرد و انديشه‌ی خطا ببرد فغان که با همه‌کس غايبانه باخت فلک که کس (کسی) نبود که دستی از اين دغا ببرد گذار بر ظلمات است خضر راهی (جو) کو مباد کآتش (این خاک) محرومی آب ما ببرد دل ضعيفم از آن می‌کشد به طرف چمن که جان ز مرگ به بيماری (همراهی، تیماری، غمخواری، دلداری) صبا ببرد بسوخت حافظ و کس حال او به يار نگفت مگر نسيم پيامی خدای را ببرد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
More Episodes
«««««🍷می‌بهـا»»»»» ایمیل جهت ارسال جنبش کاهدود [email protected] غزل نمره ۱۳۱ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن بيا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد هلال عيد به دور قدح اشارت کرد ثواب روزه و حج قبول آن کس (یافت) برد که خاک ميکده‌ی عشق را زيارت کرد مُقام اصلی ما گوشه‌ی خرابات است خداش خير دهاد آن که اين...
Published 09/25/24
Published 09/25/24
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۳۰ مفاعیلن مفاعیلن فعولن سحر بلبل حکايت با صبا کرد که عشق روی گل با ما چه‌ها کرد از آن رنگ رخم خون در دل (انداخت) افتاد وز آن (وز این) گلشن به خارم مبتلا کرد غلام همت آن نازنينم که کار خير بی روی و ريا کرد من از بيگانگان ديگر ننالم که با من هر چه کرد آن...
Published 09/24/24