هشتاد و دو – سگِ کوی: عراقی‌
Listen now
Description
عراقی‌ ‌ز دل، جانا، غم عشقت رها کردن توان؟ نتوان ‌ز جان، ای دوست، مهر تو جدا کردن توان؟ نتوان ‌اگر صد بار هر روزی برانی از بر خویشم ‌شد آمد از سر کویت رها کردن توان؟ نتوان ‌مرا دردی است دور از تو، که نزد توست درمانش ‌بگویی تو چنین دردی دوا کردن توان؟ نتوان ‌دریغا! رفت عمر من، ندیدم یک نفس رویت ‌کنون عمری که فایت شد قضا کردن توان؟ نتوان ‌رسید از غم به لب جانم، رخت بنما و جان بستان ‌که پیش آن رخت جان را فدا کردن توان؟ نتوان ‌چه گویم با تو حال خود؟ که لطفت با تو خود گوید ‌که: با کمتر سگ کویت جفا کردن توان؟ نتوان ‌عراقی گر به درگاهت طفیل عاشقان آید ‌در خود را به روی او فرا کردن توان؟ نتوان ‌ ‌‌لینک های پادکست‌ ‌پادکست بوطیقا - قسمت نوزدهم ‌شبکه های اجتماعی : یوتوب بوطیقا | اینستاگرام بوطیقا | تلگرام بوطیقا | توییتر بوطیقا‌ ‌حمایت مالی از پادکست : حامی باش بوطیقا‌ ‌تماس : [email protected] Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
More Episodes
‌‌‌‌‌نزاری قهستانی ‌راحتِ روح من است، رایحة روحِ راح ‌تا به صباح از مسا، تا به مسا از صباح ‌ساقیِ طاووس‌فر، طوطیِ شکّر شکن ‌مرغِ سَحر را بگو، باز گشاید جِناح ‌خوابِ گران تا به کی؟ خیز! سبک‌مِی بده ‌اهلِ دل از مِی کنند، وقتِ سحر، افتتاح ‌از اَلَمِ حادثات، جز به می البتّه نیست؛ ‌هیچ خلاص و فرج هیچ...
Published 10/31/24
Published 10/31/24
‌‌‌‌مولانا ‌حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو ‌و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو ‌هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن ‌وآنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو ‌رو سینه را چون سینه‌ها هفت آب شو از کینه‌ها ‌وآنگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو ‌باید که جمله جان شوی تا لایق جانان...
Published 10/30/24