Description
کتاب داستان خیاط...تیلی دانیج پس از بیست سال آموزش در زمینه خیاطی و طراحی لباس، به زادگاهش برمیگرده، تا به مادر مریضیش رسیدگی کنه. تیلی تصور میکنه که نفرین شدست و به بقیه آسیب میرسونه .اگرچه اون در چشم مردم شهر یک قاتله، اما با لباس های زیبا و باشکوهی که خلق می کنه، عقل و هوش رو از سر زنان شهر می بره. در این بین، پسری به نام تدی که اون رو دوست داره، تصمیم میگیره به تیلی ثابت کنه که نفرینی در کار نیست.*دومین و آخرین قسمت از دوگانه ی خلاصه کتابکتاب داستان خیاط یکی از بهترین رمان های برگزیده ی استرالیایی و روایتی از عشق و انتقامه