Description
گلهای رادیو – شاخه گل ۲۷۷ – ویگندامن کشان ساقی میخواران از کنار یاران مست و گیسو افشان می گریزددر جام می از شرنگ دوری وز غم مهجوری چون شرابی جوشان مِی بریزددارم قلبی لرزان به رهش دیده شد نگرانساقی میخواران از کنار یاران مست و گیسو افشان میگریزددارم چشمی گریان به رهشروز و شب بشمارم تا بیاید آزرده دل از جفای یاری بی وفا دلداری ماه افسون کاری شب نخفتمبا یادش تا دامن از کف دادم شد جهان از یادم یاد عشقش را در دل نهفتماز چشمانش ریزد به دلم شور عشق و امید دامن از کف دادمشد جهان از یادم یاد عشقش را در دل نهفتمدارم چشمی گریان به رهشروز و شب بشمارم تا بیایدپس از این زاری مکن به مزارِ سینه امبا تو رفتم پنهان کردم هوسِ یاری مکن با غمِ دیرینه ام بی تو باز امدم در خاکسترِ غم تو ای نا کام بخواب ارام از سر کوی او ان همه ارزو دل دیوانهدل دیوانهدل دیوانهدل دیوانهچه بگویم ای دل با من چه ها کردیتو مرا با عشقِ او اشنا کردی پس از این زاری مکنبه مزارِ سینه ام با تو رفتم پنهان کردم هوسِ یاری مکن با غمِ دیرینه ام بی تو باز امدم در خاکسترِ غم تو ای نا کام بخواب ارام از سر کوی اوان همه ارزو دل دیوانهدل دیوانهدل دیوانهدل دیوانهچه بگویم ای دل با من چه ها کردی تو مرا با عشقِ او اشنا کردیپس از این زاری مکن به مزارِ سینه ام هوسِ یاری مکن با غمِ دیرینه ام تو ای نا کام بخواب ارام دل دیوانهدل دیوانه