دل از من برد و روی از من نهان کرد ۱۳۷
Listen now
Description
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۳۷ مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل دل از من برد و روی از من نهان کرد خدا را با که اين بازی توان کرد؟ شب (سحر) تنهايی‌ام در قصد جان بود خيالش لطف‌های بی‌کران کرد چرا چون لاله خونين‌دل نباشم که با من نرگس او سرگران کرد که را گويم که با اين درد جان‌سوز طبيبم قصد جان ناتوان کرد بدان سان سوخت چون شمعم که بر من صراحی گريه و بربط فغان کرد صبا گر چاره داری وقت وقت است که درد اشتياقم قصد جان کرد ميان مهربانان کی (می)توان گفت که يار ما چنين گفت و چنان کرد عدو با جان حافظ آن نکردی که تير چشم آن ابروکمان کرد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
More Episodes
Published 10/05/24
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۳۶ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلان ایمیل جهت ارسال جنبش کاهدود [email protected] دست در حلقه‌ی آن زلف دوتا نتوان کرد تکيه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد آن چه سعی است من اندر طلبت (بنمودم) بنمايم اين قدر هست که تغيير قضا نتوان کرد دامن دوست به صد خون دل افتاد به...
Published 10/02/24
«««««🍷می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۱۳۵ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلان چو باد عزم سر کوی يار خواهم کرد نفس به بوی خوشش مشکبار خواهم کرد به هرزه بی می و معشوق عمر می‌گذرد بطالتم بس از امروز کار خواهم کرد هر آبروی که اندوختم ز دانش و دين نثار خاک ره آن نگار خواهم کرد چو شمع صبحدمم شد ز مهر او روشن...
Published 10/01/24