Description
کاشکی به باور و آرزوی محال گفتیم و به راحتی پذیرفتیم دست نیافتن به آن را، تا باد چه باشد و میلش به که باشد، راه درروی وجودیت هر چیزی که به آن دست نیافتیم به راحتی در پوشی بر ذهن و باور گذاشتیم و فراموش کردیم تلاشهای ناکرده و به یاد اوردیم تلاشهای محال زیادمان را.در باور اعتقادهای ما به تمام حسهای تکراری و یکنواخت که هر روز، روز به رخنمایی یکی از آنهاست، فصلها نمادن و قابی برای به تصویر کشیدن و آن روی درونیمان، ماییم که از بادهی بی جام خوشیم و بس، ومعتادی به بی باده کشیدن جان نتوانیم و هزار رفتاری که وابسته به مخدرها و روانگردانهایمان است، باری که ما به ظاهر ادمیان وابسته و سنگینترین مخدر جهان یعنی زندگی هستیم و مرگمان در اوردوز بیشاز حد زندگی کردنمان بوده و هست و خواهد بود، چه میخواستم بگویم؟غر میزنیم و غر میزنیم و از غر زدنمان لذتی بس وصفناپذیر آن هم برای تکراری شدن تک حس و به دست اوردن حس قدیمی، در بینهایت اتفاق بین مرز تولد یعنی یک و مرگ یعنی صفر دست و پا میزنیم، ما فازی ترین منطق پیدایشیم، در باینری ها راهی برای پیدایش هزار هزار هزار اتفاقیم و در انتها محدود به مجموعه کراندار صفر و یک...
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.