روزها در راه | فصل سوم ـ قسمت ۳۷ ـ چه بودی اگر نبودمی
Listen now
Description
قسمت ٣۷ | چه بودی اگر نبودمی   بدبختی ما در ايران به طرز مرگباری دارد مرا ويران می‌كند. مثل گردباد و طوفان، نه، درست نيست، مثل خوره نرم و آهسته دارد روح مرا می‌جود و تفاله‌اش را تف می‌كند. بايد از سيل حادثه كناره كنم‌، از چاه خود بيرون بيايم و افسارم را به دست بگيرم. اين كار را می‌كنم.     12:15  زبانِ سکوت 14:55  چه بودی اگر نبودمی 29:22  سیمرغ و کیمیا 37:05  اروپای بیمار 38:45  مهمانِ ناخوانده 44:05  گل بود به سبزه نیز آراسته شد 45:35  روحِ مجروح   لينك حمايت مالى از پادكست روزها در راه https://zarinp.al/padcasthayehamishedarmian  
More Episodes
قسمت ۶۲ | روشنایی و‌بلندی جوان که بودم به قصد فتح دنیا از خواب بیدار می‌شدم. اما حالا… . جوان که بودم می‌خواستم «عالمی از نو و آدمی دیگر بسازم» اما حالا… آیا می‌توان بی‌عدالتی، گرایش بی‌اختیار به تجاوز را که انگار در سرشت ماست، تجاوز به خود، دیگری و جهان را چاره کرد؟ آز به قول آن بزرگ بی‌مانند،...
Published 10/27/24
Published 10/27/24
قسمت ۶۱ | پیکرمند در کلمه دلم نمی‌خواست بیدار شوم. دلم می‌خواست در خواب می‌مردم. گناه کیست این توفان و گردبادی که به جان ما می‌افتد و جز ویرانی و پریشانی چیزی باقی‌ نمی‌گذارد؟ از سوتفاهم است که خوبی، بدی و مهربانی، نفرت جلوه می‌کند؟ تقصیر زبان است که وسیله پیوند و تفاهم نیست و هر حرفی به ضد معنای...
Published 09/28/24