Episodes
قسمت ۶۲ | روشنایی وبلندی
جوان که بودم به قصد فتح دنیا از خواب بیدار میشدم. اما حالا… . جوان که بودم میخواستم «عالمی از نو و آدمی دیگر بسازم» اما حالا…
آیا میتوان بیعدالتی، گرایش بیاختیار به تجاوز را که انگار در سرشت ماست، تجاوز به خود، دیگری و جهان را چاره کرد؟
آز به قول آن بزرگ بیمانند، آز.
همه تا در آز رفته فراز/ به کس بر نشد این در راز باز
این دردِ بی درمانِ آز
------
کار جدید گروه «همیشه در میان» برای دوستدارن فرهنگ و ایران؛
پادپخش بخارا
پادپخش رادیو بتهوون
____
:نماد کاربری...
Published 10/27/24
قسمت ۶۱ | پیکرمند در کلمه
دلم نمیخواست بیدار شوم. دلم میخواست در خواب میمردم. گناه کیست این توفان و گردبادی که به جان ما میافتد و جز ویرانی و پریشانی چیزی باقی نمیگذارد؟ از سوتفاهم است که خوبی، بدی و مهربانی، نفرت جلوه میکند؟
تقصیر زبان است که وسیله پیوند و تفاهم نیست و هر حرفی به ضد معنای خود دلالت میکند و گوئی چیزی مصداق واقعی ندارد؟
---------
کار جدید گروه «همیشه در میان» برای دوستدارن فرهنگ و ایران؛
پادپخش بخارا
پادپخش رادیو بتهوون
____
:نماد کاربری تلگرام
@HamisheDarMiyan
لينك...
Published 09/28/24
قسمت ۶۰ | نام
سلام به دوستان
شصتمین نمره «روزها در راه» شاید دشوارترین و ارزشمندترین قسمت ما تا اینجای کار باشد؛ یا حتی تا خاتمهی کار.این نمره چکیدهی تاملات و تلاشهای فکری نویسندهی ما _شاهرخ مسکوب_ پس سالها تامل و مداقه در شاهنامه و فکر و ادب فارسی است که در بزنگاهی در سالهای میانسالی از سینه او جوشیده و نابترین مفاهیم را بر قلم او روان ساخته است. ناگفته پیداست که چه دشوار بود خواندن و ادا کردن گفتههایی که دستاورد سعی و خویشکاری این مرد است. توصیه میکنم این نمره را بریده بریده بشنوید...
Published 09/07/24
قسمت ۵۹ | روز واقعه
هر چه پیشتر میروم تنهاتر میشوم. گمان میکنم به «روز واقعه» باید خودم جنازهام را به گورستان برسانم. راستی مردهای که جنازه خودش را به دوش بکشد چه منظرهی عجیبی دارد! غریب ... بیگانه ...
کوه چه خواب سنگین ساکتی دارد انگار هرگز بیدار نمیشود; حتی در عالم خیال.
---------
کار جدید گروه «همیشه در میان» برای دوستدارن فرهنگ و ایران؛
پادپخش بخارا
پادپخش رادیو بتهوون
____
:نماد کاربری تلگرام
@HamisheDarMiyan
لينك حمايت مالى پادكست روزها در راه
اینستاگرام رسانه همیشه در...
Published 08/05/24
قسمت ۵۸ | مهره سرخ
دارم میروم تهران.
من که آرزو میکردم قلبم به سبکی کوهستان باشد، حالا به سنگینی کوه است. غصه میخورم. نمیدانم چرا از همه چیز غصه میخورم. دلم میلرزد..
___
کار جدید گروه پادکستهای همیشه در میان برای دوستدارن فرهنگ و ایرانِ محبوب؛
پادپخش بخارا
____
●نماد کاربری تلگرام برای ارتباط با ما:
@HamisheDarMiyan
اینستاگرام
توئیتر
حمایت مالی از ما
تلگرام
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
Published 06/19/24
قسمت ۵۷ | لاکپشتِ پیر
نیما دیشب مرد. دو بعد از نیمهشب. ساعت دو و ده دقیقه بود که درِ خانه را سخت کوبیدند. خیال کردم میرآب آمده است آب بدهد، ولی صدای دختر کلفَتِشان که از پشت در بلند شد، داد میزد که قضیه از چه قرار است. وقتی رسیدم، زنش چشمهایش را هم بسته بود. عر میزد. به زحمت او را به اطاق دیگر بردهام و دراز رو به قبلهاش کردهام و قرآنی پیدا کردم و یک ساعتی تنها بودم و زنش را فرستادم خانهی خودمان تا خواهر کوچک نیما و شوهرش آشتیانی پیداشان شد. بعد هم ابوالحسن صدیقی آمد و تا پنج صبح...
Published 01/18/24
قسمت ۵۶ | نالهٔ مرغ سحر
اندیشهی تجدد و امید به دگرگونی اجتماعی، که انقلاب مشروطیت پیامد و خود بزرگترین انگیزهٔ آن بود، پس از نخستین جنگ جهانی و در چند سال کوتاه غروب قاجاریه و طلوع پهلوی ـ در فرهنگ ما نیز مانند سیاست ـ تحولی ناگهانی و ژرف پدید آورد. در این زمینه میتوان عوض شدن نقش اجتماعی شاعر و نویسنده و ادبیات، پیشی گرفتن اهمیت و کاربرد نثر بر شعر، تغییر محتوا و شکل، و به طور کلی دید آثار ادبی از جهان و جامعه، همگانی شدن تصنیفهای میهنی و در نتیجه «سیاسی شدن» موسیقی، و پیدایش تئاتر و نقد...
Published 12/19/23
قسمت ۵۵ | تنبلی با پشتکار
چهره دنیا دارد به کلی عوض میشود و از زیر آوار فروریخته سر میکشد و بیرون میآیدباز همان دنیای همیشگی با روشهای تازه، اما نه به آن سختی و خشونت امکان ناپذیر؟ چه چیزها که ندیدیم و هنوز اول عشق است و اندر خم یک کوچهای
00:08:50 معمای مرگ و رویا00:24:40 درد بیدرمان ما00:49:08 خانه دوست کجاست00:58:30 کدخدایان دلاور01:06:20 سیبِ رسیده
:نماد کاربری تلگرام
@HamisheDarMiyan
لينك حمايت مالى پادكست روزها در راه
اینستاگرام روزها در راه
تلگرام روزها در راه
توئيتر...
Published 11/07/23
قسمت ۵۴ | آمدند و رنج بردند و رفتند
چیزی که عوض نمیشود «هم حسی » است. برخورد و پیوند دو حال یکسان، یگانگی یا همانندی در حسیات! همین در میزانی گستردهتر، همگانیتر، در آمیختگی با تاریخ، روحیات، سرزمین و یادگار، همان ناپیدای حاضر که ماوای جان است.
مفهوم میهن؟ این که در یکجای معین آرزوی دیدار یکدیگر را داشته باشیم به آن «جا» ویژگی یگانهای میدهد، آن را به صورت ماوای حس و روح ما در میآورد، به آن خاطره و یادگار میبخشد، آن «جا» را دارای زمان میکند و چنین مکانی برای یک قوم، دیگر مکانی...
Published 09/28/23
قسمت ۵۳ | دیدار با شاه
در این شرایط کارکردن، جان کندن است. فکرِ پریشانِ در هم ریخته مثل آب در دستهایم بند نمیشود. گاه دلم میخواهد بخوابم و بیدار نشوم، ولی آرامشی که آدم به آن آگاه نباشد، چه لطفی دارد؟
09:09 نعمتِ ناخواسته
32:20 نعرهی پیروزی
39:40 بازگشت تاج و تخت
43:00 آرامش متزلزل
43:40 بزرگداشت هزارهی شاهنامه
_______
شرکت در نظرسنجی بهترین پادکست فارسی
نماد کاربری تلگرام
@HamisheDarMiyan
لينك حمايت مالى پادكست روزها در راه
اینستاگرام روزها در راه
تلگرام روزها در...
Published 08/31/23
قسمت ۵۲ | خواب و خاموشی
پرشور بودم و بیآرام. مرد خطر، در کار خطیر دگرگون کردن دنیا. اما حالا! از آن ایمان نه فقط بریدم بلکه بیزار شدم، دنیایی که آرزو میکردم، این شد، مثل چاه خشکیدهای در خود تپیدهام…
04:20 دنیایی که آرزو میکردیم09:00 چند روز مانده به فاجعه11:25 خواب و خاموشی
:نماد کاربری تلگرام
@HamisheDarMiyan
لينك حمايت مالى پادكست روزها در راه
اینستاگرام روزها در راه
تلگرام روزها در راه
توئيتر روزها در راه
Published 08/13/23
قسمت ۵۱ | کوزهی شکسته و دستِ خالی
نمره پنجاه و یکم پادپخش روزها در راه و شروع فصل چهارم را با یاد ایران و آرزوی روزهای بهتر برای مردم و میهنمان آغاز می کنیم. در این نمره بعد از ده سال آقای نویسنده به کشوری بر می گردد که روزها سخت و خونین ترورهای سال شصت و روزهای مهیب جنگ هشت ساله و تحریم همه جانبه رو از سر گذرانده...
گر تو ببینی نشناسیش باز 04:40 شهر درهم ریخته 08:25اسلام به ذات خود ندارد عیبی! 29:00 نظمِ ظالمانه 36:10 46:30 پایانِ راه
:نماد کاربری تلگرام
@HamisheDarMiyan
لينك حمايت...
Published 06/18/23
چاووش فصل چهارم
:نماد کاربری تلگرام
@HamisheDarMiyan
لينك حمايت مالى پادكست روزها در راه
اینستاگرام روزها در راه
تلگرام روزها در راه
توئيتر روزها در راه
Published 06/17/23
قسمت ۵۰ | دردِ دانستن
نمره پنجاهم روزها در راه واپسین شماره از فصل سوم پادپخش ماست و به روزانههای مرداد و شهریور 1369 می پردازد. در فصل چهارم - که از چند روز دیگر آغازش میکنیم - آقای نویسنده پس از سالها دوری از ایران به میهن بازمیگردد و از دیدهها و احوال کشور مینویسد
07:20 آنچه اندروهم ناید، آن!13:35 حکایتیست که از روزگار هجران کرد!16:15 سوگ سیاووش24:18 جشنواره ادینبورگ36:05 بیمارِ فرهنگ
:نماد کاربری تلگرام
@HamisheDarMiyan
لينك حمايت مالى پادكست روزها در راه
اینستاگرام...
Published 04/06/23
قسمت ۴۹ | امید به رستگاری
بعد از مدتها فکر کردن و نقشه کشیدن و خواندن و به خاطر آوردن، چند روزی است دست به قلم بردهام. آنچه در آمده ، مایوس کننده است. ولی ادامه میدهم. ادامه میدهم باید به یک جایی برسد باید دستم به تخته پارهای بند شود
03:00 تاریکی در برابر نور
11:25 امیدی که زنده بود
12:15 سنگانداز هجران
14:55 آجیلِ مشکل گشا
27:00 باغِ جان
33:20 این منم طاووس علیین شده
59:10 سورِ خداپسندانه
لينك حمايت مالى پادكست روزها در راه
اینستاگرام روزها در...
Published 03/21/23
قسمت ۴۸ | کمونیستهایِ اصلاحطلب
دارم نفس میکشم، کمی سبک و آزادتر از یکی دو ماه گذشته. میخواهم خودم را بسازم. سعی میکنم، اما هنوز نتوانستهام.هنوز از غبار مردهی اخیر روحم را نَشُستهام؛ روحم را که به سرنوشت خانهی متروکی دچار شده.از این گذشته ترس! ترس از شروع، همان ترس و دلهرهی همیشگی…
03:23 دریغ است ایران که ویران شود11:40 به سنگینی سرب13:40 نعمت فراموشی16:40 امیدِ مبهم19:10 خیالِ خام34:45 گمشدهی بازیافته
لينك حمايت مالى پادكست روزها در راه
اینستاگرام روزها در...
Published 02/24/23
قسمت ۴۷ | حرف زدن با سایهدر من بیتفاوتی ناراحت کنندهای دارد بیدار میشود و مثل مرداب بالا میآید و عشق را.آن حس زیبا و بیآرامی را که در من بود، کمکم بیهوش و فلج میکند نمیدانم چرا اینها را مینویسم.خندهدار نیست که آدم با خودش درددل کند؟ مثل مردی که با سایه خودش صحبت میکند؟
08:40 پياله اول و بدمستى10:50 اشتباه پشت اشتباه!14:20 روح در بهشت، تن در دوزخ 18:40 انتظارِ ملالآور27:10 امان از ترس!36:50 صداقتِ خطرناك38:40 حضورِ حاضر و غايب43:20 آقابزرگ در هاروارد48:00 فروتن و...
Published 02/09/23
قسمت ۴۶ | صبحها در راه
چگونه میتوان مردِ زمانِ خود بود؟ مگر نه اینکه هر اکنونی تا آنجا زمان حال است که پیش درآمد آینده باشد و گرنه سنگواره، هنوز سنگ نشدهی گذشته است که به زودی زیر آوار فراموشی در یکی از لایههای زمان به خاک سپرده میشود.
06:15 در انتظار آینده شیرین
07:55 فرض محال، محال نیست
15:50 چیزی «دیگر»، آنسوتر!
18:30 روحِ خسته
21:20 آبِ رفته به جوی بازگشت
25:55 شبِ اول قبر
29:25 سواستفاده به نحو...
Published 01/25/23
قسمت ۴۵ | ای خجسته آزادی!
این روزها میل نوشتن وجود دارد، اما حس نوشتن وجود ندارد.فکرهایی هست که هنوز در سر جا دارد، به قلب نرسیده و همراه خون در رگها ندویده ، در گوشت تنم حس نمیکنمشان، دردناک نیستند و پوست تن را نمیشکافند. یک وقتی حسیاتم مثل دامنههای البرز بود با سنگهای سخت، دیوارههای بلند، دره و جویبار شتابزده، نسیم خنک و آفتابِ بلندِ نشسته بر قله.
اما حالا! این روزها حسیاتم را مثل دشت ورامین میبینم. خشک و هموار در مرز کویر با خاک لگدکوب و سوخته و کمی شور...
03:35 جشن آخر سال
08:00 ...
Published 01/05/23
قسمت ۴۴ | تهرانِ خاکستری
رنگ تهران خاکستری، سیاه و گرد و غبار است.
فرسودهی مرده، بیخنده.
آقاجون! تو خیابان آدم دار میزنن! تو میدون چرثقیل میارن و آدم…
میفهمی یعنی چی؟ میفهمی؟
03:25 صدای بهشتی08:32 نطقِ غرّا12:00 هرزه گردِ محزون14:00 وجود ما معمائیست16:35 ریاستجوی رعنا20:42 قاتلِ شهید29:04 آه از این جور و تطاول37:00 عيد مصنوعى41:40 درمانِ دردهای بیدرمان50:55 تشریفاتِ خروج
___________________
رادیو مضمون|محمدرضا پهلوی؛ آنطور که فکر میکرد، آنگونه که حکومت...
Published 12/27/22
قسمت ۴۳ | رزمگاهِ دکانداری
از همه چیز خالی شدهام. نه خوشحالم نه بدحال، نه شاد، نه غمگین و نه امیدوار یا نومید. رخوتی اندروا، بیگذشته و آینده، سکونی بیزمان و بیمکان، معلق در هیچ. همراه با نوعی آگاهی خوابزده به وجود خود، خوابی بدون رویا، با چشمهای باز.
آیا از این بدتر هم ممکن است؟ به نظر میآید که هست. وای به روزهای دیگر...
12:12 زهرِ ظلمِ هزار ساله
17:23 شعرِ متعهد
21:24 تودهای شاهی
26:30 درِ باغِ سبز
27:50 دنیا دار مکافات نیست!
32:45 رجز خوانی
37:50 مناظرهی قلمی
42:04 نطقِ...
Published 12/15/22
قسمت ۴۲ | آقا ننه بگیرش
زمان در هوای خاموش معلق مانده،گاه گاه نسیم جابهجایش میکند. درختهای کهن کُندهها را مثل چنگک سخت در دل خاک فرو کردهاند. ولی تنه و شاخه به طرف آسمان قد کشیده، با سماجت دردناکی از دل خودشان بالا آمدهاند. اما سرشاخهها برگشتهاند؛ به طرف خاک...
03:29 حماقت آدمیزاد12:56 جنگ جنگ تا پیروزی15:30 گربه رقصانی18:30 آهِ زندانی این دام بسی بشنودیم22:55 ایران این روزها24:35 رفع فتنه از عالم28:05 مرخصی ذهن35:43 روزهای لندن40:00 صبحها در راه
__________
لينك حمايت...
Published 12/07/22
قسمت ۴۱ | برای نجات دخترها، باز خرید آنها
من هم به فکر ایران افتادم.به فکر کوه و آفتاب. کوهی که میخواست به آفتاب برسد و آفتابی که روی کوه لمیده بود و هوس عشقبازی در کوه که آنوقتها همیشه سر میکشید و ناچار همیشه سرکوب میشد.عشقبازی در سبکی آفتاب و سنگینی کوه؛ در شفافیت نور و کدری سنگ و در آمیختن با هر دو و از یاد بردن خود و یکی شدن با آنها؛ روی بلندی، در پناه و تکیه به استواری کوهستان و پیش چشم، افق دوردست تا آنسوی صحرا. چه ایران با فراز و فرود و سنگین و سبکی! نورش را از فرط روشنی...
Published 11/24/22
قسمت 40 | وای به وقتی که مظلوم،ظالم بشود
از آن چیزی که وحشت میکنم و مهره پشتم یخ میزند این خلق و خوی ماست.چرا اینجوری شدهایم؟ چرا اینجوری هستیم؟ مردمی که به اینجا برسند آیا میتوانند به عنوان یک ملت زنده بمانند؟ دیوانگان گرسنهایم؟ مشتی دیوانه…آدميزاد چيز عجيبى است، لايهای از اخلاق، آیین و آداب، تمدن، نهادهای اجتماعی ؛آن زیر آتشفشانی از غرایز درنده بهیمی.امان از وقتی که آن لایه را پس بزنند و اژدهای خفتهی اعماق بیدار شود.اما اگر روزی «از این موج و از این طوفان برآئیم»!آیا میشود؟
02:14 ...
Published 11/16/22