روزها در راه | فصل سوم ـ قسمت ۴۵ ـ ای خجسته آزادی!
Listen now
Description
قسمت ۴۵ | ای خجسته آزادی! این روزها میل نوشتن وجود دارد، اما حس نوشتن وجود ندارد.فکرهایی هست که هنوز در سر جا دارد، به قلب نرسیده و همراه خون در رگها ندویده ، در گوشت تنم حس نمی‌کنمشان، دردناک نیستند و پوست تن را نمی‌شکافند. یک وقتی حسیاتم مثل دامنه‌های البرز بود با سنگ‌های سخت، دیواره‌های بلند، دره و جویبار شتابزده، نسیم خنک و آفتابِ بلندِ نشسته بر قله. اما حالا! این روزها حسیاتم را  مثل دشت ورامین می‌بینم. خشک و هموار در مرز کویر با خاک لگدکوب و سوخته و کمی شور... 03:35  جشن آخر سال 08:00   تجربیاتِ خیالی 17:15  چو فردا شود، فکر فردا کنیم 28:18  طومارِ نقال‌ها 43:41  دلتنگی 51:43  جنتلمنِ سرکش ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ رادیو مضمون|محمدرضا پهلوی؛ آن‌طور که فکر می‌کرد، آنگونه که حکومت می‌کرد   لينك حمايت مالى  پادكست روزها در راه  اینستاگرام روزها در راه  تلگرام روزها در راه توئيتر روزها در راه
More Episodes
قسمت ۵۷ | لاکپشتِ پیر نیما دیشب مرد. دو بعد از نیمه‌شب. ساعت دو و ده دقیقه بود که درِ خانه را سخت کوبیدند. خیال کردم میرآب آمده است آب بدهد، ولی صدای دختر کلفَتِ‌شان که از پشت در بلند شد، داد می‌زد که قضیه از چه قرار است. وقتی رسیدم، زنش چشم‌هایش را هم بسته بود. عر می‌زد. به زحمت او را به اطاق...
Published 01/18/24
Published 01/18/24
قسمت ۵۶ | نالهٔ مرغ سحر اندیشه‌ی تجدد و امید به دگرگونی اجتماعی، که انقلاب مشروطیت پیامد و خود بزرگترین انگیزه‌ٔ آن بود، پس از نخستین جنگ جهانی و در چند سال کوتاه غروب قاجاریه و طلوع پهلوی ـ در فرهنگ ما نیز مانند سیاست ـ تحولی ناگهانی و ژرف پدید آورد. در این زمینه می‌توان عوض شدن نقش اجتماعی شاعر...
Published 12/19/23