موسیقی
Listen now
Description
راهرو پر از پالتوهاي زمستاني بود و از اتاق مهماني صداي تنهاي پيانو شنيده مي شد. عكس ويكتور ايوانويچ در آينه گره كراواتش را مرتب كرد. خدمتكار روي نوك پا ايستاد تا پالتوي او را اويزان كند؛ اما پالتو كنده شد و دو پالتوي ديگر ار نيز با خودش پايين كشيد و او مجبور شد از اول شروع كند. ويكتور ايوانويچ آرام و روي نوك پا به د رنزديك شد، صداي موسيقي بلافاصله بلندتر  و شجاعانه تر شد.   نویسنده: ولاديمير ولاديميرويچ نابوكوف مترجم و گوینده: فرنگیس آریان پور
More Episodes
لانا تمام روز را در آن شهر گذراند، به موزه‌ رفت و به مغازه‌ها سر کشید، روی نیمکت کوچکی در پارک نزدیک فواره مینیاتوری نشست و بین خانه‌های کوچک و مغازه‌ها راه رفت تا اینکه یکی یکی درها بسته شدند و چراغ های آنسوی پنجره‌ها روشن شدند. نویسنده: فرنگیس آریان پور
Published 08/15/24
Published 08/15/24
لانا نگاهی به ساعتش انداخت. زمان مناسبی برای یک میان وعده سبک بود. از جا بلند شد و به سمت در خروجی راه افتاد. آن طرف باغ یک کافه کوچک قرار داشت. عطر خوش قهوه او را به سمت خود کشاند. احساس خستگی خوشایندی می کرد. نویسنده: فرنگیس آریان پور
Published 08/08/24