مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست ۰۲۴
Listen now
Description
غزل شماره ۰۲۴ مطلب طاعت و پيمان و صلاح از من مست که به پيمانه‌کشی شهره شدم روز الست من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق چارتکبير زدم يک‌سره بر هرچه که هست می بده تا دهمت آگهی از سر قضا که به روی که شدم عاشق و از بوی که مست کمر کوه کم است از کمر مور آنجا نااميد از در رحمت مشو ای باده‌پرست بجز آن نرگس مستانه که چشمش مرساد زير اين طارم فيروزه کسی خوش ننشست جان فدای دهنش باد که در باغ نظر چمن‌آرای جهان خوشتر از اين غنچه نبست حافظ از دولت عشق تو سليمانی شد (یافت) يعنی از وصل تواش نيست بجز باد به دست Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
More Episodes
غزل نمره ۰۳۸ مفعول و مفاعیل و مفاعیل و مفاعیل بی مهر رخت روز مرا نور نماندست وز عمر مرا جز شب ديجور نماندست هنگام وداع تو ز بس گريه که کردم دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست می‌رفت خيال تو ز چشم من و می‌گفت هيهات از اين گوشه که معمور نماندست وصل تو اجل را ز سرم دور همی‌داشت از دولت هجر...
Published 05/19/24
Published 05/19/24
غزل نمره ۰۳۷ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلان حسن مطلع بيا که قصر امل سخت سست بنيادست (واج‌آرایی س) بيار باده که بنياد عمر بر بادست (واج‌آرایی ب) غلام همت آنم که زير چرخ کبود ز هر چه رنگ تعلق پذيرد آزادست (امثال سائره) داشتن بدون احساس مالکیت چه گويمت که به ميخانه دوش مست و خراب سروش عالم غيبم چه...
Published 05/18/24