قسمت 16 - ماجرای دورکاری
Listen now
Description
گرما و نور زیادی به زندگی ما تابیده بود که به هیچ وجه نمی‌خواستم آن را از دست بدهم. برای همین نمی‌توانستم از خبر اضافه کاری بهمن که تا چند ماه قبل خبر بسیار خوبی به شمار می‌آمد و قرار بود گشایشی در کارهایمان به وجود آورد، خوشحال باشم. نارضایتی من برای بهمن شوکه‌کننده بود. باورش نمی‌شد که با آن وضع مالی بدی که داشتیم بخواهم با چیزی که درآمد بیشتری برایمان فراهم می‌کرد، مخالفت کنم.
More Episodes
چه اتفاقات جالب و هیجان انگیزی در این چند ماهه افتاده بود نیلی که پیش دبستانی را با حسادت ورزیدن و آزار و اذیت شانیا شروع کرده بود، به چه دختر ماه و با ادبی تبدیل شده بود شاید هم بهتر است بگویم خوش اخلاقی و مودب بودن را در خودش کشف کرده بود. هر وقت به جمع سه نفره شانیا و سارا و نیلی نگاه می‌کردم...
Published 11/10/22
با این که همه چیز را از قبل به دقت آماده کرده بودم، باز هم دلشوره داشتم. به خصوص که قرار شده بود من برای اولین بار اداره جمع را به عهده بگیرم و این، با اولین باری که قرار بود بابای نیلی در جمع شرکت کند، هم زمان شده بود. نیلی همان دختری بود که ماه‌ها بود سوء رفتارش همه ما را درگیر خود کرده بود....
Published 11/03/22