Episodes
قصه‌ی کیوان، قصه‌ی تلخ آدم‌های‌یه که همه‌ی زندگی چندین-و-چند ساله و همه‌ی خاطره‌های تلخ‌وشیرین‌شون رو باید جمع کنن توی یه چمدون بیست-سی کیلویی ...
Published 09/30/19
آدم‌های دور و برمون و حتی خودمون هر کدوم یه جور عینک داریم. همه‌مون. حتی اون‌هایی که چشم‌هاشون ضعیف نیست. دنیا رو هم با همون عینک می‌بینیم. حتی خواب‌هامون رو. رویاها و آرزوهامون رو.
Published 09/30/19
اگه حتی یه بار، فقط یه بار، از ترس حرف مردم قدمی رو برنداشتی، یا کاری رو پنهانی انجام دادی یا راهی رو بر خلاف میلت رفتی …
Published 09/30/19
اگه توی آلبوم‌های قدیمی شما، عکسی از جوان‌هایی‌ست که کنار هم ایستاده‌اند، دست روی شانه‌ی هم گذاشته‌اند و توی سنگر یا جایی پشت خاکریزها کنار هم عکس انداخته‌اند...
Published 09/30/19
خانم شین معلم ما بود، سر زنگ دینی گفت بعضی از دین‌ها دین نیستند...
Published 09/30/19
و اما آخرین برگ آلبوم، سبزترین برگ آلبومه. برگ عشق. برای همه‌ی اون‌هایی که یه روزی، یه جایی، به خاطر زبان‌شون، قبیله‌شون، دین‌شون، نژادشون، و رنگ پوست‌شون ...
Published 09/30/19
دوست داشتن هر کسی و هر چیزی، با چشم‌ها رو روی عیب‌هاش بستن فرق داره: هر کسی و هر چیزی، از دوست گرفته تا فرزند و فامیل و وطن.
Published 09/30/19
ترانه دوست داره درس بخونه. بره دانشگاه. دوست داره معلم بشه. اما توران خانم، زن همسایه، خیلی راحت آخر قصه‌ی زندگیش رو عوض می‌کنه.
Published 09/30/19
Published 09/30/19
اون‌هایی که دوستشون داریم، اگه هم دلخور بشن، اگه با هم قهر کنن، اگه سکوت کنن، دل ما هم یه جوری تنگ می‌شه. یه جوری می‌گیره. انگار که یه جایی توی قلب‌مون خالی شده باشه...
Published 09/30/19
این برگ آلبوم، حکایت اسفند دود کردن و تخم‌مرغ شکستن و دست به دامن دعانویس شدنه. حکایت آدم‌هایی که ظاهرشون هیچی از دنیای امروز کم نداره اما …
Published 09/30/19
خاطره‌هامون با آدم‌ها هر چی بیشتر باشن، هر چی شادتر باشن، هر چی پررنگ‌تر باشن، دیدن بیماری اون آدم‌ها برامون غم‌انگیزتره. حالا از اون آدم‌هایی که این همه بهمون نزدیک بودن ...
Published 09/30/19
هر آدمی حتی اگه عادت نداشته باشه که بنشینه و خاطره‌هاش رو جایی برای خودش یا دیگران ثبت کنه، دفتر خاطراتی داره که بدون حتی یک کلمه، صدها قصه و خاطره توی خودش جا داده.
Published 09/30/19