قسمت 22 - طفیل هستی عشقند آدمی و پری
Listen now
Description
طفیل هستی عشق‌اند آدمی و پری ارادتی بنما تا سعادتی ببری بکوش خواجه و از عشق بی‌نصیب نباش  که بنده را نخرد کس به عیب بی‌هنری می صبوح و شکرخواب صبحدم تا چند به عذر نیم‌شبی کوش و گریۀ سحری تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین‌کار  که در برابر چشمی و غایب از نظری هزار جان مقدس بسوخت زین غیرت که هر صباح و مسا شمع مجلس دگری ز من به حضرت آصف که می‌برد پیغام؟ که یاد گیر دو مصرع ز من به نظم دری چو هر خبر که شنیدم رهی به حیرت داشت از این سپس من و مستی و وضع بی‌خبری بیا که وضع جهان را چنان که من دیدم گر امتحان بکنی می خوری و غم نخوری کلاه سروری‌ات کج مباد بر سر حسن که زیب بخت و سزاوار ملک و تاج سری به بوی زلف و رخت می‌روند و می‌آیند صبا به غالیه‌سایی و گل به جلوه‌گری چو مستعد نظر نیستی وصال مجوی که جام جم نکند سود وقت بی‌بصری دعای گوشه‌نشینان بلا بگرداند چرا به گوشۀ چشمی به ما نمی‌نگری بیا و سلطنت از ما بخر به مایۀ حسن وز این معامله غافل مشو که حیف خوری طریق عشق طریقی عجب خطرناک است نعوذبالله اگر ره به مقصدی نبری به یمن همت حافظ امید هست که باز اری اسامر لیلای لیلة القمر موسیقی این قسمت برگرفته از گلهای تازه 104 و آلبوم پیوند مهر - هر دو با صدای محمدرضا شجریان و تار فرهنگ شریف در مایۀ ابوعطا حمایت مالی از هنر حافظ توییتر هنر حافظ اینستاگرام هنر حافظ
More Episodes
صبحدم مرغِ چمن با گلِ نوخاسته گفت ناز کم کن که در این باغ، بسی چون تو شکفت گل بخندید که از راست نرنجیم، ولی هیچ عاشق سخنِ سخت به معشوق نگفت گر طمع داری از آن جامِ مُرَصَّع می لعل درّ و یاقوت به نوکِ مژه‌ات باید سُفت تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد هرکه خاکِ درِ میخانه به رخساره...
Published 09/15/24
خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است؟ چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است؟ جانا به حاجتی که تو را هست با خدای کآخر دمی بپرس که ما را چه حاجت است ای پادشاه حسن، خدا را، بسوختیم آخر سؤال کن که گدا را چه حاجت است ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست در حضرت کریم، تمنا چه حاجت است محتاج قصه...
Published 08/15/24