پاراگراف - قسمت۳۴- موضوع: دوست
Listen now
Description
چشم‌هایم چیزهایی می‌دید. برق‌هایی که ناگهان می‌درخشیدند و ناپدید می‌شدند. درست همان‌‌طور که صبح از خواب بیدار می‌شویم و از فکر روزی که قرار است پیش رو داشته باشیم، یک خوشحالی سر تا پایمان را می‌گیرد. فکر این‌که قرار است دوستی را ببینیم، درست مثل وعده یک غذای خوشمزه است که به خودمان می‌دهیم.
More Episodes
همیشه وقتی صحبت فقر فرهنگی به میان می‌آید یاد آن متن کوتاهی می‌افتم که گفته بود:‌ «فقر فرهنگی یعنی چند دندان طلا در دهانت داشته باشی اما حتی یک دانه کتاب هم در کتابخانه‌ات نباشد.»
Published 09/30/21
مدرسه‌ای که قراره بسازم از این‌ که بزاره بچه‌ها با هم ارتباط داشته باشن نمی‌ترسه. بچه‌ها رو می‌ذاره جلوی همدیگه و ازشون می‌خواد با هم حرف بزنن و صحبت کنن که مشکلاتشون رو حل کنن.
Published 09/23/21