۰۱۲ ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما
Listen now
Description
اي فروغ ماه حسن از روي رخشان شما آب روي خوبي از چاه زنخدان شما عزم ديدار تو دارد جان بر لب آمده بازگردد يا برآيد چيست فرمان شما کس به دور نرگست طرفي نبست از عافيت به که نفروشند مستوري به مستان شما بخت خواب آلود ما بيدار خواهد شد مگر زان که زد بر ديده آبي روي رخشان شما با صبا همراه بفرست از رخت گلدسته اي بو که بويي بشنويم از خاک بستان شما عمرتان باد و مراد اي ساقيان بزم جم گر چه جام ما نشد پرمي به دوران شما دل خرابي مي کند دلدار را آگه کنيد زينهار اي دوستان جان من و جان شما کي دهد دست اين غرض يا رب که همدستان شوند خاطر مجموع ما زلف پريشان شما دور دار از خاک و خون دامن چو بر ما بگذري کاندر اين ره کشته بسيارند قربان شما اي صبا با ساکنان شهر يزد از ما بگو کاي سر حق ناشناسان گوي چوگان شما گر چه دوريم از بساط قرب همت دور نيست بنده شاه شماييم و ثناخوان شما اي شهنشاه بلنداختر خدا را همتي تا ببوسم همچو اختر خاک ايوان شما مي کند حافظ دعايي بشنو آميني بگو روزي ما باد لعل شکرافشان شما Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
More Episodes
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست سخن‌شناس نه‌ای جان من خطا اين جاست سرم به دنيی و عقبی فرو نمی‌آيد تبارک الله از اين فتنه‌ها که در سر ماست در اندرون من خسته‌دل ندانم کيست که من خموشم و او در فغان و در غوغاست دلم ز پرده برون شد کجايی ای مطرب بنال هان که از اين پرده کار ما به نواست مرا به کار...
Published 04/27/24
Published 04/27/24