آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است ۰۳۱
Listen now
Description
غزل نمره ۰۳۱ فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلان آن شب قدری که گويند (جویند) اهل خلوت امشب است يا رب اين تاثير دولت از کدامين کوکب است تا به گيسوی تو دست ناسزايان کم رسد هر دلی در حلقه‌ای در ذکر يارب يارب است کشته چاه زنخدان توام کز هر طرف صد هزارش گردن جان زير طوق غبغب است شهسوار من که مه آيينه‌دار روی اوست تاج خورشيد بلندش خاک نعل مرکب است عکس (تاب) خوی بر عارضش بين کآفتاب گرم رو در هوای آن عرق تا هست هر روزش تب است من نخواهم کرد ترک لعل يار و جام می زاهدان معذور داريدم که اينم مذهب است اندر آن ساعت (موکب) که بر پشت صبا بندند زين با سليمان چون برانم من که مورم مرکب است آن که ناوک بر دل من زيرچشمی می‌زند قوت جان حافظش در خنده زير لب است آب حيوانش ز منقار بلاغت می‌چکد زاغ کلک من به‌نام‌ايزد چه عالی مشرب است Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
More Episodes
غزل نمره ۰۴۱ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلان اگر چه باده فرح‌بخش و باد گل‌بيز است به بانگ چنگ مخور می که محتسب تيز است صراحی‌یی و حريفی گرت به چنگ افتد به عقل نوش که ايام فتنه‌انگيز است در آستين مرقع پياله پنهان کن که همچو چشم صراحی زمانه خون‌ريز است به آب ديده بشوييم خرقه‌ها از می (ز رنگ...
Published 05/22/24
Published 05/22/24
غزل نمره ۰۴۰ مفعول و مفاعیل و مفاعیل و فعولن المنه لله که در ميکده باز است زان رو که مرا بر در او روی نياز است خم‌ها همه در جوش و خروشند ز مستی وان می که در آن جاست حقيقت نه مجاز است از وی همه مستی و غرور است و تکبر وز ما همه بيچارگی و عجز و نياز است رازی که بر غير نگفتيم و نگوييم با...
Published 05/21/24