صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست ۰۶۱
Listen now
Description
«««««می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۰۶۱ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلان صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست بيار نفحه‌ای از گيسوی معنبر دوست به جان او که به شکرانه جان برافشانم اگر به سوی من آری پيامی از بر دوست و گر چنان که در آن حضرتت نباشد بار برای ديده بياور غباری از در دوست من گدا و تمنای وصل او؟ هيهات مگر به خواب ببينم خيال منظر دوست دل صنوبريم همچو بيد لرزان است ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست اگر چه دوست به چيزی نمی‌خرد ما را به عالمی نفروشيم مويی از سر دوست چه باشد ار شود از بند غم دلش آزاد چو هست حافظ مسکين غلام و چاکر دوست Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
More Episodes
«««««می‌بهـا»»»»» غزل نمره ۶۵ مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان خوشتر ز عيش و صحبت و باغ و بهار چيست؟ ساقی کجاست؟ گو سبب انتظار چيست؟ هر وقت خوش که دست دهد، مغتنم شمار کس را وقوف نيست، که (فرجام) انجام کار چيست پيوند عمر، بسته به مويی‌ست، هوش دار غمخوار خويش باش، غم روزگار چيست؟ معنی آب...
Published 06/25/24
Published 06/25/24