اپیزود پایانی الهه مجبوره برای نگه داشتن پارسا پیش پیرمرد دعا نویس بره و در آخر یه کروکی ازش میگیره، الهه که چند روزی غیبش زده بود به خونه برمیگرده و حرفای پارسا درمورد سمیه اونو به شدت میترسونه و باعث میشه اون گوسفند رو برای سمیه بگیره اما بعد از مدتی جنازه گوسفندو توی پارکینگ پیدا میکنه، پارسا ترسیده دما خونه به شدت افت کرده اتفاقای عجیبی برای الهه میوفته مثل اون صدای عجیب و غریب که به الهه میگفت چرا جلیل و کشتی، مثل اون نوشته ی مرموز روی آینه بخار گرفته، الهه که از چیزی...

اپیزود پانزدهم الهه بعد از ملاقات با دعانویس برای نگه داشتن پارسا یه آدرس ازش میگیره اما وقتی متوجه میشه چند روز غیبش زده بوده از طرفی حرفای پارسا درباره سمیه و گوسفند اونو به شدت میترسونه. بعد از پیدا کردن جنازه گوسفند و اتفاق عجیبی که توی دستشویی برای الهه میوفته (صدای عجیب که میگه چرا جلیل و کشتی اون بابام بود) ترس الهه و سر درگمی اون چندین برابر میشه چون اون اصلا نمیدونه چیشد که با شهروز بهم زد و با جلیل ازدواج کرد و اصلا پارسا از کجا اومد بعد از گم شدن پارسا الهه به...

اپیزود چهاردهم الهه که برای نگه داشتن پارسا پیش پیرمرد دعانویس رفته بود با گرفتن یه آدرس از اون مطمئن میشه که میتونه پارسا رو برای خودش نگه داره اما وقتی الهه کارش پیش پیرمرد تموم میشه متوجه میشه که چند روزی غیبش زده و وقتی برمیگرده خونه حرفای پارسا راجب درخواست سمیه خیلی ماجرا رو براشش ترسناک میکنه و تصمیم میگیره یه گوسفند بزرگ بگیره اما بعد چند ساعت جنازه ی گوسفندو توی پارکینگ پیدا میکنه و اتفاقات عجیبی توی خونه داره میوفته افت شدید دما و اون صدای عجیب که توی دستشویی با...

اپیزود سیزدهم الهه برای نگه داشتن پارسا پیش پیرمرد دعانویس میره و یه آدرس ازش میگیره و پیرمرد بهش میگه اگر پارسا رو میخوای باید به این آدرس بری، اما الهه که چند روزی غیبش زده بود وقتی به خونه برمیگرده حرفای پارسا راجب سمیه اونو شوکه میکنه و الهه تصمیم میگیره به درخواست سمیه که یه گوسفند بزرگ بود عمل کنه اما بعد از مدتی جنازه گوسفندو توی پارکینگ پیدا میکنه و اتفاقای عجیبی توی دستشویی برای الهه میوفته یه صدای عجیب که میگفت چرا جلیل و کشتی اون بابام بود. الهه درگیر سوالای ذهنش...

اپیزود دوازدهم الهه برای نگه داشتن پارسا پیش دعانویس میره و پیرمرد در آخر یه کروکی بهش میده و میگه تنها راه نگه داشتن پارسا این آدرسه. الهه که چند روزی غیبش زده بود به خونه برمیگرده و اما پارسا حرفای عجیبی راجب سمیه و یه گوسفند بزرگ میزنه که الهه رو خیلی میترسونه و الهه به درخواست سمیه گوش میده اما بعد یه مدت جنازه گوسفندو توی پارکینگ پیدا میکنه و اتفاقات عجیبی که توی دستشویی میوفته و اون صدای عجیب که به الهه میگفت چرا جلیل و کشتی اون بابام بود، افت شدید دمای اتاق، تصمیم...

اپیزود یازدهم الهه برای نگهداشتن پارسا پیش پیرمرد دعانویس میره و در نتیجه یه آدرسی که نمیدونه کجاس رو از پیرمرد میگیره و میدونه رفتن به اون آدرس تنها امیدش برای نگه داشتن پارساس. الهه که فکر میکنه چند ساعت پیش پیرمرد بوده متوجه میشه که چند روزی غیبش زده و این بهترین دلیل برای خداوردیاس که پارسا رو ازش بگیرن، الهه وقتی به خونه برمیگرده از حرف پارسا در مورد سمیه خیلی وحشت میکنه و تصمیم میگره درخواست سمیه که یه گوسفند بزرگ بوده رو انجام بده اما بعد از مدتی جنازه گوسفندو توی...

اپیزود دهم الهه به خاطر پارسا پیش پیرمرد دعانویس میره و در نهایت پیرمرد بهش یه کروکی میده و میگه اگر پارسا رو میخوای باید به این آدرس بری. الهه فک میکرد که کارش پیش پیرمرد چند ساعت بیشتر طول نکشیده اما گویا چند روزی غیبش زده و این دلیل محکمی برای خداوردی ها میتونه باشه که پارسا رو از الهه بگیرن، الهه وقتی به خونه برمیگرده حرفای پارسا خیلی وحشت زدش میکنه پارسا میگه سمیه یه گوسفند بزرگ میخواد الهه هم چون خیلی ترسیده تصمیم میگیره به حرفش گوش بده اما بعد از مدتی جنازه گوسفندو...

اپیزود نهم الهه پیش پیرمرد دعانویس میره که شاید یه راهی باشه که بتونه پارسا رو نگه داره، پیرمرد یه جورایی هیپنوتیزمش میکنه و بعدش یه کروکی به الهه میده و بهش میگه اگه پارسا رو میخوای باید به این آدرس بری. الهه چند روزی ناپدید بوده و بعد از اینکه به خونه برمیگرده حرفای پارسا راجب سمیه اونو به شدت میترسونه، به خاطر همین تصمیم میگیره بزرگترین گوسفند رو به درخواست سمیه بخره اما بعد از مدتی جنازه گوسفندو تو پارکینگ پیدا میکنه. بعدش یه صدای عجیب و غریبی تو دستشویی به الهه میگه...

اپیزود هشتم الهه بعد از ملاقات اون پیرمرد دعانویس برای نگه داشتن پارسا تصمیم میگیره به اون کروکی که پیرمرد بهش داده بود بره اما قبلش متوجه میشه چند روزی ناپدید شده بود در صورتی که خودش فکر میکرد فقط چند ساعت نبوده، الهه وقتی به خونه میره از پارسا حرفای عجیبی میشنوه که اونو شوکه میکنه. پارسا میگه سمیه یه گوسفند بزرگ میخواد، الهه که خیلی ترسیده به حرفای پارسا گوش میکنه و یه گوسفند بزرگ میگیره اما بعد از چند ساعت جنازه گوسفندو کف پارکینگ پیدا میکنه و رد پای عجیب یک...

اپیزود هفتم الهه برای نگه داشتن پارسا به آدرسی که زن میانسال بهش داده بود میره، پیش یه پیرمرد دعانویس. در نهایت پیرمرد با کمک سمیه یه کروکی به الهه میده و بهش میگه اگر میخوای پارسا رو نگه داری به این آدرس برو. الهه وقتی از پیش دعانویس برمیگرده فکر میکنه چند ساعت بیشتر اونجا نبوده اما گویا چند روزی غیبش زده. الهه وقتی به خونه برمیگرده پارسا بهش میگه سمیه رو دیده و ازش یه گوسفند خواسته، یه گوسفند بزرگ. الهه از این حرف تعجب میکنه و از اینکه پارسا سمیه رو...

اپیزود ششم از اونجایی که نگه داشتن پارسا برای الهه خیلی مهم بود تصمیم گرفت به آدرسی که اون زن میانسال تو کیفش گذاشته بود بره، آدرس مال یه دعانویس بود که دیدنش الهه رو متحول کرد. پیرمرد یه کروکی به الهه داد و به نظر خودش فقط چند ساعت پیش اون پیرمرد دعانویس بوده اما انگار چند روز غیبش زده و وکیلش از این موضوع ناراحته چون خداوردی ها همینو بهونه برای گرفتن پارسا میکنن. الهه وقتی برمیگرده پیش پارسا همه رو از نگرانی درمیاره اما حرف عجیب پارسا الهه رو مات و مبهوت میکنه پارسا میگه...

اپیزود پنجم الهه برای نگه داشتن پارسا مجبوره به آدرسی که اون زن میانسال تو کیفش گذاشته بره، اون دعانویس با حرفها و حرکات عجیب غریبش. اون پیرمرد دعانویس الهه رو تو رویاهاش به یه جای دیگه میبره یه جنگل که جلیل هم اونجاس..... اونقدر الهه غرق رویا شده که حرفای پیرمردو نمیشنوه اما پیرمرد با کروکی که به الهه میده اونو راهی میکنه تا برای نگه داشتن پارسا بجنگه، این اتفاقات که به نظر چند ساعت بیشتر طول نکشیده الهه رو چند روزی درگیر کرده بود جوری که همه نگرانش شده بودن..... اون کروکی...

اپیزود چهارم الهه به اون آدرسی که زن میانسال بهش داده بود میره، فقط به خاطر پارسا. دعانویس الهه رو به یه جای دیگه برد به یه جنگل پیش جلیل. اما به نظر واقعی نمیومد وقتی الهه هواسش جمع میشه میبینه پیرمرد دعانویس جلوش بیهوش شده توی اون حالت روی کاغذ یه چیزایی مینویسه مثل کروکی و بهش میگه اگر پارسا رو میخوای برو به این آدرس سمیه کمکت میکنه. الهه تعجب میکنه چون نمیدونه سمیه کیه!!! وقتی الهه از پیش پیرمرد برمیگرده از تماسهای تلفنش متوجه میشه که 4 روزه که گم شده...

اپیزود سوم الهه نامه ی اون زن میانسال رو از کیفش در میاره، یه آدرسه.!!!چرا کسی که پارسا و الهه رو نمیشناسه باید یه آدرس به الهه بده؟؟؟از اونجایی که نگه داشتن پارسا برای الهه خیلی مهمه تصمیم میگیره بره به اون آدرس.آدرس یه دعا نویسه که الهه نمیدونه قراره چه کاری براش بده فقط میدونه که باید به خاطر پارسا هرکاری که ازش برمیاد رو انجام بده….نویسنده: رامبد خانلریگویندگان: پدرام زمانی و یگانه رمضانیتهیه شده توسط مجموعه اتاق فرار انیگما

اپیزود دوم رفتارای الهه برای خانواده ی خداوردی خیلی عجیب شده، اونا میخوان پارسا رو ازش بگیرن چون فکر میکنن جلیل مرده و الهه داره دیوونه بازی درمیاره اما به نظر خودش جلیل گم شده. الهه با وکیلش آقای دالوند قرار ملاقات میذاره اما توی دفتر کار دالوند اتفاق عجیبی میوفته، یه زن میانسال با یه نوزاد یه کاغذ مچاله شده توی کیف الهه میذاره که نوشته ی روی کاغذ الهه رو به هم میریزه. اون پیر زن کی بود؟ از کجا الهه و پارسا رو میشناخت؟ تهیه شده توسط مجموعه اتاق فرار...

اپیزود اول با سلام خدمت تمامی طرفداران پادکست و مجموعه ترسناک سرطان جن، با فصل دوم این اثر در خدمت شما دوستداران این پادکست هستیم. پادکست سرطان جن یه پادکست سریالی تو ژانر وحشته اگر تازه به ما ملحق شدید پیشنهاد میکنیم فصل اول رو کامل گوش بدید. با استقبال و حمایت شما عزیزان در تلاشیم تا این داستان رو به بهترین شکل به گوش شما برسونیم. امیدواریم از این فصل لذت ببرید. نویسنده: رامبد خانلری. گویندگان: پدرام زمانی و یگانه رمضانی. تهیه...

اپیزود پایانی کار به جایی رسید که ما بعد از دیدن پست اینستاگرام جلیل و تعریف غزاله از کابوس هاش راجبه ونداد تصمیم گرفتیم واسه نجات دادن جلیل بریم چپک. همه چیز بی دلیل عجیب بود اما نمیدونم چرا، نمیدونم چی شد که یهو الهه غیبش زد، نمیدونم اون صدای گریه بچه واسه چی بود، اون پیرزن کی بود که داشت براش لالایی میخوند؟ کسی حرفای منو باور نمیکنه، منم درمورد بقیه همینجوری ام نمیدونم حرف کی درسته؟ اما گرگ علی میگه یه دو رگه بین ماست و ما نمیتونیم همینجوری برگردیم...

اپیزود پانزدهم از همون اول همه چیز مشکوک به نظر میرسید، از اون پست اینستاگرام جلیل گرفته تا خوابای غزاله که باعث شد ما نگران جلیل بشیم و بریم به سمت چپک. من از همون اول حس میکردم اون پسرک توی جاده اتفاقی اونجا نیست اما نمیدونستم چی بگم. اون اتفاقای توی خونه مادر بزرگ جلیل ام که دیگه نگم از اون صدای پا گرفته تا گم شدن الهه و گریه یه بچه که جلیل فک میکنه پسر خودشه. پست اینستاگرام ونداد از همه عجیب تر بود و حرفای گرگ علی ام بیشتر گیجمون...

اپیزود چهاردهم همه چیز از اون پست اینستاگرام یجلیل شروع شد، با کابوس هایی که غزاله راجبه ونداد دیده بود ما متوجه شدیم جلیل تو چپک در خطره. اما وقتی به سمت چپک حرکت کردیم متوجه اتفاقات عجیبی شدیم مثل اون پسرک توی جاده، مثل بی دلیل سرد بودن خونه مادربزرگ جلیل، گم شدن الهه، اتفاق بدی که تو گوشی ونداد راجبه مهسا دیدیم، صدای گریه پسر بچه و لالایی اون پیرزن، تصادف ونداد با گراز توی جاده و حرفای اون پسر بچه درباره گرگ علی. نمیدونم آخر این ماجرا چی میشه و چه بلایی...

اپیزود سیزدهم ویدیو اینستاگرام جلیل رفته رو مخم نمیدونم باور کنم یا نه، ولی حرفای غزاله باعث میشه همه باور کنیم که جلیل توی خونه مادربزرگش در خطره. ما شبانه به سمت چپک حرکت کردیم ولی همه چیز خیلی غیر عادی به نظر میرسه صدای پا از طبقه بالا، گم شدن الهه، صدای گریه بچه از توی خونه، اتفاق بدی که قراره برای مهسا بیوفته... ونداد اون عکس رو از کجا آورده؟ شهروز و غزاله میخوان برن ولی جلیل میگه نمیشه چون خودش هرچی خواسته برگرده باز رسیده سر جای...

اپیزود دوازدهم تمام بدبختی هامون از ویدیو اینستاگرام جلیل شروع شد، غزاله با حرفاش بهمون ثابت کرد که جون جلیل تو خونه مادربزرگش در خطره. شبانه به سمت چپک حرکت کردیم، اون پسر تو جاده، عجیب بودن خونه مادربزرگ جلیل، اون صدای پا و گم شدن الهه نمیتونه اتفاقی باشه.... با اون صدای گریه بچه و لالایی اون پیر زن خوابم برد ولی بچه ها میگن چند روزی نبودم. اصلا نمیفهمم چی داره میگذره... کسی حرفامو باور نمیکنه خودمم گیج شدم.... نویسنده : رامبد...

اپیزود یازدهم امان از دست این جلیل با پست های اینستاگرامش که همه رو نگران کرده، باورش سخته ولی با حرفای غزاله و اون خوابای عجیبش باورمون شد که جلیل تو خونه ی مادر بزرگش در خطره. اتفاق عجیب توی جاده چپک، ناپدید شدن الهه، توجیه های مسخره جلیل راجبه کاراش و از همه عجیب تر صدای گریه یه بچه که معلوم نیست چرا اینجا پیش ماست. هیچکس حرف اون یکی رو باور نمیکنه همه دیوونه شدن.... نویسنده : رامبد خانلری گوینده : پدرام زمانی تهیه شده توسط مجموعه اتاق...

اپیزود دهم از اولشم میدونستیم پشت ویدیوی اینستاگرام جلیل یه جریاناتی هست که ما ازش بیخبریم. کابوس های غزاله راجب ونداد باعث شد باور کنیم جلیل تو چپک در خطره، هرچی زود تر باید بریم کمکش اما اتفاق های تو راه، سرد بودن خونه مادر بزرگ جلیل، صدای پا از طبقه بالا و ناپدید شدن الهه خیلی عجیبه. از تو خونه مادربزرگ جلیل صدای گریه میاد...... نویسنده : رامبد خانلری گوینده : پدرام زمانی تهیه شده توسط مجموعه اتاق فرار...

اپیزود نهم ویدیوی اینستاگرام جلیل واسه همه عجیب بود، با اون حرفای غزاله و خوابای وحشتناکش ما باید میرفتیم چپک. باید خودمون از این مسخره بازی جلیل سر دربیاریم، اما همه چیز واقعی به نظر میومد، اتفاقای عجیب تو راه چپک، اون خونه ی سرد و ترسناک مادر بزرگ جلیل، ناپدید شدن ناگهانی الهه همه رو نگران کرده. نمیدونم باید حرفای جلیل و باور کنم یا نه...... نویسنده : رامبد خانلری گوینده : پدرام زمانی تهیه شده توسط مجموعه اتاق فرار...