کتاب در جستجوی الله عیسی را یافتم #فصل بیست یکم: سفری که چشم هایم را باز کرد
Listen now
Description
ِ در سفر به وستچستر خیلی خوش گذشت. همۀ همگروهیها با یکدیگر آشنا شدند، با همدیگر روی بخشهای جرمشناسیشان کار میکردند، داستان زندگیشان را برای یکدیگر میگفتند و با هم شاد بودند و میخندیدند. آن سفر خیلی چشمهایم را باز کرد، زیرا برای ّ اولین بار از نزدیک با کسانی آشنا شدم که زندگی و افکار بسیار گوناگونی داشتند.
More Episodes
از شما برای خواندن داستانم سپاسگزارم. دعا میکنم خداوند از طریق این کتاب با دانش خردمندانهتری دربارۀ اسالم و محبت بیشتری برای عیسی و حقیقت او، شما را برکت دهد. چند پرسش هست که هرگاه داستان زندگیام را درمیان میگذارم، مطرح میشوند.
Published 11/30/22
مچاله شده روی زمین نشسته بودم، در پیشگاه خدا میلرزیدم. دو هفته از پذیرش ِ خداوندم گذشته بود، در حال شیون، منِمن کنان با لبهای لرزان، تالش میکردم از او خواهش کنم. »خدایا، چرا ...؟« ولی نمیتوانستم واژههایم را در قالب جملهای به زبان بیاورم. بیاختیار می لرزیدم.
Published 11/26/22