Description
هنگامی که ما به خانه رسیدیم، آمی جلوی در به دیدن ما آمد. او کنجکاو بود بداند
دیدار ما چگونه گذشته بود. من خالصهای از گفتگویمان را برایش گفتم و تأکید کردم که
ّا هنوز نمیخواست حرفی بزند و من
ما هدفمان را تا به آخر پیش بردیم. ولی از آنجا که آب
با نگرانی میخواستم اتاق را ترک کنم، تردید دارم که او باور کرده باشد. به محض اینکه
توانستم، عذرخواهی کردم و از پلهها باال رفتم.