دروغ - نویسنده آركادي آورچنكو
Listen now
Description
درك چيني ها و زنها خيلي مشكل است.  من با تعدادي از چيني ها آشنا بودم كه دو- سه سال صبورانه و با پشتكار باورنكردني روي يك تكه  استخوان فيل به اندازه يك گردو كار مي كردند تا در داخل اين تكه استخوان به كمك  يك لشگر چاقوهاي ريز و درشت  كشتي اي كنده كاري كنند كه همه چيز داشت. طنابهاي بادبانهايش آنقدر نازك بودند كه حتي سايه نداشتند، ملوانانش هر يك به اندازه  يك دانه خشخاش بود. صبر و حيله اي كه در اين كار صرف مي شد واقعاً عجب آور بود. اما هيچ كدام از اين كارها فايده اي نداشت و  نمي شد اين كشتي را به آب انداخت... مترجم: فرنگیس آریان پور
More Episodes
لانا تمام روز را در آن شهر گذراند، به موزه‌ رفت و به مغازه‌ها سر کشید، روی نیمکت کوچکی در پارک نزدیک فواره مینیاتوری نشست و بین خانه‌های کوچک و مغازه‌ها راه رفت تا اینکه یکی یکی درها بسته شدند و چراغ های آنسوی پنجره‌ها روشن شدند. نویسنده: فرنگیس آریان پور
Published 08/15/24
Published 08/15/24
لانا نگاهی به ساعتش انداخت. زمان مناسبی برای یک میان وعده سبک بود. از جا بلند شد و به سمت در خروجی راه افتاد. آن طرف باغ یک کافه کوچک قرار داشت. عطر خوش قهوه او را به سمت خود کشاند. احساس خستگی خوشایندی می کرد. نویسنده: فرنگیس آریان پور
Published 08/08/24