متخصص - نوشته آركادي آورچنكو
Listen now
Description
من البته او را  آدم بي استعدادي نمي دانستم، اما كارهاي او آنقدر عجيب و غريب و پر از الهام وحشيانه بود كه همه اطرافيان را به وحشت مي انداخت… علاوه بر آن او آدم مهرباني بود كه اين موضوع مثل يك وصله ناجور بود. با وجود اينكه در ارتش خدمت كرده بود ولي توجه زياده از حدش به ديگران، باعث شده بود از تعداد دوستانش به حد قابل توجهي كاسته شود... مترجم: فرنگیس آریان پور
More Episodes
لانا تمام روز را در آن شهر گذراند، به موزه‌ رفت و به مغازه‌ها سر کشید، روی نیمکت کوچکی در پارک نزدیک فواره مینیاتوری نشست و بین خانه‌های کوچک و مغازه‌ها راه رفت تا اینکه یکی یکی درها بسته شدند و چراغ های آنسوی پنجره‌ها روشن شدند. نویسنده: فرنگیس آریان پور
Published 08/15/24
Published 08/15/24
لانا نگاهی به ساعتش انداخت. زمان مناسبی برای یک میان وعده سبک بود. از جا بلند شد و به سمت در خروجی راه افتاد. آن طرف باغ یک کافه کوچک قرار داشت. عطر خوش قهوه او را به سمت خود کشاند. احساس خستگی خوشایندی می کرد. نویسنده: فرنگیس آریان پور
Published 08/08/24