موج-2
Listen now
Description
چند شب بعد، هيچ اتفاقي نيفتاد كه خوب معلوم بود همينطور هم خواهد شد. زيرا  آنچه چند شب پیش رخ داده بود فقط خيالپردازي  مغز خسته از كار من بود.  مطلب جالبي  داشتم مي خواندم كه دلم نمي خواست  نيمه تمامش بگذارم، ولي خسته شده بودم  و سرم را براي چند دقيقه روي  ساعدم خم كردم. شايد به خواب رفتم، شايد هم  باز خيالاتي شده بودم. ولي چيزي مثل نسيم  چند بار دور و بر سرم  چرخيد و بعد جايي كنار سرم ايستاد.
More Episodes
لانا تمام روز را در آن شهر گذراند، به موزه‌ رفت و به مغازه‌ها سر کشید، روی نیمکت کوچکی در پارک نزدیک فواره مینیاتوری نشست و بین خانه‌های کوچک و مغازه‌ها راه رفت تا اینکه یکی یکی درها بسته شدند و چراغ های آنسوی پنجره‌ها روشن شدند. نویسنده: فرنگیس آریان پور
Published 08/15/24
Published 08/15/24
لانا نگاهی به ساعتش انداخت. زمان مناسبی برای یک میان وعده سبک بود. از جا بلند شد و به سمت در خروجی راه افتاد. آن طرف باغ یک کافه کوچک قرار داشت. عطر خوش قهوه او را به سمت خود کشاند. احساس خستگی خوشایندی می کرد. نویسنده: فرنگیس آریان پور
Published 08/08/24