موج-4
Listen now
Description
امواج آب مرا کم کم آرام کردند. آفتاب  به خانه خود رفته بود و من در  میان آب  مانده بودم... «او»  حتماً مرا به ساحل برده بود.... توی دلم از او می خواستم به شکل آدمی در بیاید تا من بتوانم او را لمس کنم و در آغوشش  پناه بگیرم... نویسنده: فرنگیس آریان پور کارگردان موزیکال: آناستاسیا دمیتریونا
More Episodes
لانا تمام روز را در آن شهر گذراند، به موزه‌ رفت و به مغازه‌ها سر کشید، روی نیمکت کوچکی در پارک نزدیک فواره مینیاتوری نشست و بین خانه‌های کوچک و مغازه‌ها راه رفت تا اینکه یکی یکی درها بسته شدند و چراغ های آنسوی پنجره‌ها روشن شدند. نویسنده: فرنگیس آریان پور
Published 08/15/24
Published 08/15/24
لانا نگاهی به ساعتش انداخت. زمان مناسبی برای یک میان وعده سبک بود. از جا بلند شد و به سمت در خروجی راه افتاد. آن طرف باغ یک کافه کوچک قرار داشت. عطر خوش قهوه او را به سمت خود کشاند. احساس خستگی خوشایندی می کرد. نویسنده: فرنگیس آریان پور
Published 08/08/24