دو دوربین و یک گربه
Listen now
Description
نارا دوربینش را برداشت و از خانه بیرون زد. او دوباره هوس کرده بود توریست بازی در آورد، اما اینبار نه در سطح زمین به دنبال سوژه می گشت، بلکه قصد داشت سر و راز بام ها را به دام دوربین بیاندازد. چند جا را نشان کرده بود و بعد از چند روز تأمل بالاخره تصمیم گرفت امروز نقشه اش را عملی کند. نویسنده: فرنگیس آریان پور
More Episodes
لانا تمام روز را در آن شهر گذراند، به موزه‌ رفت و به مغازه‌ها سر کشید، روی نیمکت کوچکی در پارک نزدیک فواره مینیاتوری نشست و بین خانه‌های کوچک و مغازه‌ها راه رفت تا اینکه یکی یکی درها بسته شدند و چراغ های آنسوی پنجره‌ها روشن شدند. نویسنده: فرنگیس آریان پور
Published 08/15/24
Published 08/15/24
لانا نگاهی به ساعتش انداخت. زمان مناسبی برای یک میان وعده سبک بود. از جا بلند شد و به سمت در خروجی راه افتاد. آن طرف باغ یک کافه کوچک قرار داشت. عطر خوش قهوه او را به سمت خود کشاند. احساس خستگی خوشایندی می کرد. نویسنده: فرنگیس آریان پور
Published 08/08/24