سخن زن/۳: آزاد شدم، اما به قیمت جان و‌ جوانی
Listen now
Description
آزاد شدم، اما به قیمت جان و‌ جوانی واپسین سوزن از تاروپودِ خسته‌ی پوستم گذر کرد و هنوز پس از دو ساعت، دردش ترکم نکرده‌است. آری عزیزم! یازده سالگی، پانزده سالگی، هفده سالگی گذشتند. من، آزمون‌های زندگی را پشت‌سر گذاشتم و تابوها را شکستم. حالا کار می‌کنم و درس می‌خوانم، مانعی جز دردهای تنانه نیست. در پایان، آنان دانستند که بنا نیست دختر به بهانه‌ی راه دانشوری و دانایی، خانواده‌اش را بدنام کند. آن‌ها فهمیدند که یک دختر هم می‌تواند... اما دیر. مردم می‌گویند هنوز در جوش‌وخروش‌ام و نمی‌دانند که همین زندگی در نوجوانی مرا پیر و شکسته ساخت. دختران خانواده‌ی ما رها شدند- چقدر زیباست که جمله‌ای را با «رها شدند» به پایان ببری - آن‌ها می‌خوانند، می‌نویسند، می‌آموزند و می‌آموزانند. آن‌ها آزاد شدند. من آزاد شدم، اما به‌نرخِ جان و جوانی
More Episodes
افغانستان تنها کشوری‌ است که در آن، هیچ نهاد حقوق بشری فعال نیست؛ زنان به شکل کامل از فضای عمومی حذف شده‌اند و حوزه‌ خصوصی آدم‌ها نیز هر روز با فرمان‌های تازه‌ رهبر طالبان محدودتر می‌شود. ولی این همه‌ ماجرا نیست؛ آن‌چه شرایط را دشوارتر کرده، تبدیل جنایت به وظیفه یا مکلفیت است که امروز توسط...
Published 05/10/24
Published 05/10/24
و بارها قصد می‌کند از شوهرش جدا شود و از او به‌خاطر شکنجه و بی‌تفاوتی‌اش در قبال فرزندش شکایت کند، اما پس از حاکمیت طالبان هیچ نهادی نیست که به او کمک کند و هیچ دادگاهی نیست که برای دادخواهی حقش به آن مراجعه کند؛ زیرا گروه طالبان همه نهادهایی که از زنان حمایت می‌کنند را بسته است. او مجبور است به...
Published 05/10/24