شبی که صبح نشد
Listen now
Description
شماره‌ی نهم | شبی که صبح نشد.در غیبت خورشید، ما مجبوریم که طولانی‌ترین شب‌هایمان را جشن بگیریم! ما تولد و مرگمان یکی‌ست، آن وقت تولد خورشید را بهانه می‌کنیم و از ترس تنهایی کنار هم می‌نشینیم و به سحر کلام سعدی دعا می‌کنیم که:هنوز با همه دردم امید درمانستکه آخری بود آخر شبان یلدا رامهدی روزرخ (م.مسافر)همراه با آثاری از:مهدی وجدانی، محسن نامجو، مرضیه
More Episodes
شماره‌ی بیست و نهم | نسخه‌های بی‌درمان   اسفند 99   ▪️آدمیزاد رفته‌رفته یاد می‌گیرد که مجبور بودن را با قانع بودن عوض کند! شیک‌تر است خب! بعد چیزها را جای هم بر می‌دارد و توی زنبیل زندگی‌اش می‌گذارد. مثلن دل‌مان می‌خواهد شاد زندگی کنیم، چون مقدورمان نمی‌شود، می‌رویم یک مشت اکانت اینستاگرام درباره...
Published 02/26/21
Published 02/26/21
شماره‌ی بیست و هشتم | حاکمانِ محکومدی 99 هیچ کس به اندازه‌ی نیکلای و بنده و شما نفهمید که آدم‌ها عاشق خلاصه کردن همه چیزند! شاید بقیه‌ هم فهمیده باشند، چه می‌دانم! من به اندازه‌ی تک تک آدم‌هایی که در حد یک چای مشترک ازشان خاطره دارم، زندگی کرده‌ام اما هنوز نمی‌دانم روی چه حسابی می‌توانند ما را در...
Published 12/31/20